بیست و ششمین هفطارا
شمویل دوم 6/1-6/19 و7/16-7/17
اگر شبات پارا باشد، یحزقل 36/16-36/36 و در شبات حودش،یحزقل 45/18-46/15 ودر روش حودش ایار، شمویل اول 20/18-20/42 خوانده می شود.
شمویل ، پانزدهمین و واپسین قاضی دوران و نخستین ناوی و پیامبر در پابرجایی پادشاهی ایسرائل بود. وی که توانست پسر پرهیزکار و زن صدیق ایسرائل – حنا وشوهرش القانای ناوی از خاندان لِوی و نوه قِهات می بود، پس از درگذشت عِلی هَکُهن – کهن گادول و قاضی وقت، از سال 2872 عبری به نبوت، داوری و ارشاد ملت ایسرائل برخاسته ، در 11 سال تا پایان سال 2882 عبری و آغاز سلطنت شائول هملخ، آن را پی گرفت.شموئل که به نوید علی هکهن و در برابر عبادتها و استغاثه های مادر نازایش حنا را با خواست الهی به پدر و مادرش ارزانی شده بود، والدینش پس از تولد، او را وقف راه خد-اوند و خدمت به ملت ایسرائل کردند و در محضر عِلی به آموزش تورا و آیین ایسرائل پرداخت. وی به زودی با نبوغ و محبوبیتی حد-اداد، مورد توجه همگان قرار گرفته نبوتها وارشادهایش به سرعت بر دل ملت ایسرائل نشست.
او که شمار بسیاری از ایشان را از راه بت پرستی به یکتا پرستی کشانده بود، سرانجام زیر فشارهای ملت که مخالف جانشینی پسرهایش به مصدر قضاوت بودند، نخستین پادشاه ایسرائل – شائول نمود، اما به زودی با سرپیچی ها و بی ایمانی های شاوئل وی ناچار به فرمان خد-اوند ، داوید را که نوجوانی شجاع و مومن به حد-ا و آیین ایسرائل و از خاندان یهودا بود، به سلطنت گماشت.
تمام شوفطیم یا کتاب داوران و بخش اعظم کتابهای شموئل اول و دوم را خود شموئل نگاشته است و نوشتن آخرین قسمت از شموئل اول و دوم را ناوی های جانشین وی- گاد و ناتان هناوی درزمان سلطنت داوید به پایان رساندند.
هفطارای شمینی، شرح انتقال آرون ِ مقدس (صندوق عهد مقدس، حامل لوحه های ده فرمان) از خانه اَبیناداو لوی در زمان داوید به یروشالییم است .آرون مقدس که مدتی در تصرف اقوام پلیشطیمی قرار گرفته بود،سرانجام به قوم ایسرائل بازگردانده شده و برای 20 سال در منزل ابیناداو از سران خاندان لوی در شهر بعله یهودا(قِریَت یعاریم بر فراز تپه ای در راه یروشالییم و اَشدود) مانده و سرانجام ، داوید هملخ پس از رسیدن به پادشاهی و آرام سازی مملکت از هرج و مرجهای دوران سلطنت شائول، آرون مقدس را به یروشالییم بازگرداند، ولی در پی اشتباه در حمل آن بر ارابه به جای حمل بر شانه لِویئیم در واقعه ای به راه یروشالییم ، عوزا یکی از پسران ابیناداب که از مسئولان هدایت ارابه بود، برای خطای لمس آرون مقدس به خشم الهی درگذشت.
درگذشت عوزا در هفطارای شِمینی، وجه تشابهی است با درگذشت ناداب و اَبیهو فرزندان اَهَرون که در پاراشای شمینی آمده است.

شموئل دو- فصل شش
1-و داوید چندی پس از مراسم تاجگذاری در حِبرون (یروشالییم) بار دیگر بزرگان ایسرائل راکه سی هزار تن بودند، فراخوانده ، گرد هم آورد.
2-بدین گونه، داوید برخاسته ، به همراه تمام آن بزرگان و سران ایسرائل به بَعله یهودا رفت تا صندوق عهد مقدس حامل لوحه های ده فرمان خد-اوند را به یروشالییم –پایتخت ایسرائل بیاورد، همان صندوقی را که جلال ذات اقدسش را میان بالهای کَروبیم (کِروویم- پیکرهای فرشته واری که بر سرپوش صندوق عهد بودند) متجلی بود، شناخته می شد.
3-از این رو، آنان صندوق عهد را بر ارابه های نو و دست نخورده(که گاومیشهایی آن را می کشیدند)نهاده و از خانه ابیناداو (لوی) که بر فراز تپه ای در حوالی قربت یعاریم بود، درآوردند، چنانکه دو پسر ابیناداو- عوزا اَحیو نیز سران هدایت ارابه می بودند.
4-آنان صندوق عهد خد-اوند را از خانه ابیناداو بر فراز تپه خارج نموده، چنانکه احیو در پیش ارابه می رفت، به راه افتادند.
5-داوید و تمامی قوم ایسرائل همراهش نیز در حالی که به انواع ابزار موسیقی ساخته شده از چوب سرو آزاد مانند چنگ ، سنتور، دایره، ضرب و سنجها موسیقی می نواختند ، با شادی و سرور به همراه صندوق عهد خد-اوند راه می پیمودند.
6-و اما با رسیدن ارابه به زمینهای خرمن کوبی ناخون ناگاه با لغزیدن یکی از گاوان و خارج گردیدن تعادل ارابه عوزا که در کنار ارابه حرکت می کرد، دست دراز نموده و صندوق عهد را می چسبد.
7-در این هنگام خشم خد-اوند بر عوزا برای خطایش و لمس غیر مجاز صندوق عهد برانگیخته گردید، در آنجا عوزا در کنار صندوق عهد به ضربت الهی درگذشت.
(برابر فرمان تورا، حمل صندوق عهد باید بر دوش لویئیم و بدون لمس بدنه آن بود و هیچ فردی در پیش یا کنار آن به نام محافظ یا راهنما حق حرکت نداشت و مرگ عوزا پیام و نشانی برای داوید و قوم ایسرائل در تمامی ایام که هرگز حق تعویض قوانین تورا را ندارند و نخواهند داشت.)
8-داوید که از ابراز خشم الهی بر عوزا آزرده و غمگین شده بود، آن مکان را پرِص عوزا(شکسته شدن عوزا) نام نهاد که تا امروز به آن نام است.
9-در آن روز، داوید با دیدن این واقعه از ذات الهی بسیار ترسیده، به خود می گفت:
“چگونه می توانم ترتیبی دهم تا صندوق عهد الهی به یروشالییم و نزد من آورده شود؟”
10-پس داوید دیگر جرات نمی کرد که صندوق عهد الهی را به یروشالییم بیاورد.
از این رو در همان نیمه راه به حد-ا عوبد اِدوم گیتی (از خاندان لوی و ناحیه گیت )برده، آنجا نهاد.
11-و صندوق عهد برای سه ماه در خانه عوبد اِدوم گیتی مانده و از این رو خد-اوند ، عوبد اِدوم و همه خانواده اش را برکت فرمود.
12-و به داوید هملخ خبر رسید که حد-اوند برای صندوق عهد ، همه خانواده عوبد ادوم و آنچه دارایی اوست، برکت فرموده است. پس داوید که هم اکنون با مشاهده برکت شدن عوبد ادوم، خشم الهی را فروکشیده می یافت، با شادی و سرور به آنجا رفت؛ اما این بار،صندوق عهد حد-اوند را طبق فرمان تورا بر دوش افراد شایسته خاندان لوی برداشته ، به شهر داوید- یروشالییم آورد.
13-وی با هر شش گامی که حاملان صندوق عهد آن را می برند، یک گاو و یک گوسفند پروار در جلوی صندوق عهد قربانی می کرد.
14-همچنین داوید با تمام مقام و قدرتش چنانکه جامه ای ساده و روپوش مانند از کتان(به نشان تواضع و فروتنی) بر تن می داشت، درپی صندوق عهد به رقص و پایکوبی مشغول بود.
15-پس داوید و تمامی قوم ایسرائل حاضر در آنجا صندوق عهد حد-اوند را به هلهله، فریادهای شادی و نوای شوفاژ به یروشالییم آوردند.
16-اما هنگامی که صندوق عهد حد-اوند شهر داوید(یروشالییم) می شد، میخَل – دختر شائول (همسر داوید که طبیعتی اشرافی و مغرور داشت) از پنجره ای در قصر سلطنتی نظر افکنده و شوهرش – داوید پادشاه را نگریست که با تمام مقام و مرتبه اش به شدت رقص و پایکوبی در برابر صندوق عهد حد-اوند مشغول است؛ از این رو در قلبش از شوهرش داوید بیزار شد.
17-بدین تربیت، داوید و همراهانش صندوق عهد حد-اوند را به چادر ویژه ای که داوید برای آن برپا کرده بود آورده، در مکان مقررش نهادند. سپس داوید به شکرانه حضور صندوق عهد درمیان ملت ایسرائل ،قربانی های سوختنی و سلامتی به پیشگاه حد-اوند نمود.
18-وی پس از آنکه از اهدای قربانی های سوختنی و سلامتی فارغ شده، قوم ایسرائل را از سوی حد-اوند آفریدگار مخلوقات عالم برکت ساخت.
19-سپس او به تمام قوم – یعنی ملت ایسرائل حاضر در آنجا چه مرد و چه زن، به هر یک قرصی نان، تکه ای گوشت و پیمانه ای شراب شیرین (نوعی پذیرایی از ملت در جشن و سرور آوردن صندوق عهد بخشید. پس از آن، هر یک ازهمه قوم حاضر مراسم به خانه های خود روانه شدند.)
فصل هفت:
16-پس حد-اوند می فرماید:
“تو ای داوید- خادم من، خاندان سلطنت تو تا ابد برای تو پابرجا مانده، تخت سلطنت تو تا ابد استوار خواهد ماند.”
(این آیه، نویدی از ظهور ماشیح و فرمانروایی او از نسل داوید است.)
17-و اما این کلامهای آسمانی، نبوتی بود که ناتان پیامبر از سوی حد-اوند به داوید می گفت:(حد-اوند از زبان ناتان هناوی، داوید را نوید می دهد که سرانجام ، نسل پسرش – شلومو هملخ به ساختن بت همیقداش برای حد-اوند مفتخر می شود و چنین نام و نشان خاندان او تا ابد پایدار می ماند.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

I agree to these terms.