سلام من شهناز یوسف نژادیان (دلالزاده) هستم. در شهر سنندج به دنیا آمدم. ما یهودیان سنندج به زبانی صحبت میکنیم که ریشه در زبان آرامی دارد. با کمک مرکز پژوهش و مطالعات ایرانیان یهودی میخواهم کمی در باره تاریخ یهودیان در کردستان و همچنین جنبه های زندگی اجتماعی، مذهبی و فرهنگی آنان به زبان آرامی جدید صحبت کنم. کشور باستانی و پهناور ایران تاریخی چند هزارساله دارد. ایران اقوام و ملیتهای گوناگون را در دامان خود پرورده است.           قوم یهود تاریخی چند هزار ساله در این دیار دارد و این مطلب در کتابهای تاریخی و مذهبی و نوشته های جهانگردان هم قید شده است گروهی از یهودیان پس از پراکندگی وارد کردستان ایران شدند. بنا بر اسناد در قرن هشتم پیش از میلاد یهودیان در کردستان میزیسته اند. در قرن دوازدهم میلادی بر اساس نوشته بنجامین تودلایی 100 خانوار در کردستان حضور داشتند. در سال 1820 میلادی کلادیوس ریچ از کردستان دیدن میکند و مینویسد که 200 خانواده در سنندج زندگی می کردند. در سال 1827 بر پایه نوشته های ربای داوید بت هیلل  300 خانواده یهودی در شهر سنندج وجود داشتند. در قرن نوزدهم میلادی بسیاری از کلیمیان کردستان از دهات و شهرستانها به شهر "سنه" یا "سنندج" مرکز استان آمدند و جامعه یهودی بزرگتری در این شهر تشکیل دادند. جد پدری من "یوسف کروری" یا یوسف یوسف نژادیان از دهی بنام «گردمیزان» به سنندج آمد و پدر بزرگ مادری من "اوله سقزی" یا ابراهیم خلیلی از سقز به این شهر مهاجرت کرد. در قرن نوزدهم میلادی ارتباطات بین المللی افزایش یافت. کلیمیان سنندج به نقش مثبت آموزش و پرورش با سبک جدید در مدرسه آلیانس بغداد آگاه گردیدند. در سال 1896 میلادی آنان نامه ای به آلیانس فرستادند و متذکر شدند که 400 خانوار یهودی در این شهر امکانات اولیه برای ایجاد مدرسه ندارند. در زمان سلطنت قاجار به موسسه آلیانس اجازه تاسیس مدرسه در ایران داده شد. در سال 1903 اولین مدرسه آلیانس در سنندج تاسیس شد. بر اساس آمار آلیانس در این زمان حدود 1800 یهودی یا 480 خانواده در این شهر بوده اند. نسلهای بیشماری از یهودیان در شهر سنندج رشد نمودند و متقابلا به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی این شهر کمک کردند. اولین پزشکان و دندانپزشکان و داروسازان این شهر یهودی بودند. اکثر مردم بزاز ، عطار یا تاجر یا زرگر بودند. معلمان و دبیران یهودی در مدارس تدریس میکردند. زنان در منازل خود پشم را میریسیدند و به رنگرز میدادند و با آن جوراب زمستانی و بعضی از آنان قالی و سجاده میبافتند. اکثر کلیمیان این شهر در محله آقا زمان زندگی میکردند. کردهای سنندج ما (یهودیان) را "موسایکان" یا "پیروان حضرت موسی" می نامیدند. ما با همسایگان و دوستان و همکاران مسلمان و مسیحی خود روابط صلح آمیز و دوستانه داشتیم. ما از نظر برگزاری مراسم دینی و مذهبی خود کاملا آزاد بودیم. سه کنیسه در این این شهر وجود داشت. مراسم و اعیاد مانند عید فطیر و سال نو و کیپور و عید سایه بانها "سوکوت" را برگزار میکردیم. ما عید نوروز را مانند سایرین با برپایی آتش روی پشت بام منازل جشن میگرفتیم. روابط اقتصادی و تجاری با همشهریان نیز با احترام متقابل انجام میگرفت. مرحوم پدرم "آغا یوسف نژادیان" دکان پارچه فروشی داشت. مشتریهای او با شوخی و خنده پارچه میخریدند و اجباری در پرداخت در همان روز نداشتند. پدرم اسامی مشتریان با مبلغ بدهی هایشان را در دفتری مخصوص یادداشت می کرد و بر اساس اعتماد و اطمینان دو طرفه آنان در زمانی نه چندان دور بدهی خود را پرداخت میکردند. بسیاری از مشتریان سنی مذهب پدرم از دهات اطراف برای خرید به شهر میآمدند و در تمام مدت اقامت در منزل ما میخوابیدند و با ما غذا میخوردند و روی جانماز مخصوص نماز میخواندند. این مساله برای خانواده من و آنان بمنزله احترام متقابل و دوستی بی پایان با آنها بود. این دوستی ها تا سالیان سال ادامه داشت و آنها حتی وقتی ما در تهران اقامت داشتیم به دیدار ما میآمدند. اگر چه زبانهای اصلی کردستان ایران کردی و فارسی میباشند ولی یهودیان سنندج مانند سایر شهرهای کردستان از جمله بانه، بیجار بوکان، کرند ، سقز و سایر شهرها به لهجه ای که ریشه در زبان آرامی دارد صحبت کرده و می کنند. کلیمیان این زبان را «لیشانا نوشن» (زبان خودمان) یا "هوله وله" (یهودیت)  مینامند. این یک زبان آرامی جدید است .  یهودیان در منزل به زبان آرامی با همسایه ها و آشنایان و همکاران غیر یهودی به زبان کردی و در مدرسه به زبان فارسی صحبت کرده و می کنند. زبان آرامی نام جامعی برای چندین لهجه از زبانهای سامی میباشد که بزبان عبری و عربی نزدیک میباشد. بطور کلی این زبان که در کردستان بیشتر توسط یهودیان و بعضی از مسیحیان صحبت میشود در تقسیمات زبانشناسی زبان "نو-یهودی-آرامی" نامیده میشود. این نام شامل لهجه های مختلف این زبان گویشی میباشد که توسط یهودیان در ادوار مختلف از زبان آرامی اصلی تا زمان حاضر را در بر میگیرد. این زبان در مناطقی از ایران عراق و ترکیه و همچنین مهاجران یهودی ایرانی تبار در اسراییل و آمریکا تا زمان حاضر صحبت میشود. این زبان اگر چه به موجودیت خود تا زمان حاضر ادامه داده است ولی شواهد و مدارک نشان میدهد که رو بزوال میباشد. نسل من این زبان را بطور شفاهی و بدون آگاهی از الفبای آن یاد گرفته ایم. مهمترین دلیل زوال این زبان مهاجرت خواسته و نا خواسته است. مهمترین اثر مهاجرت در زندگی فرد مهاجر زبان اوست. زبان محیط جدید با برتری خود بتدریج جایگزین گویش قدیمی انسان مهاجر  میشود و نسل جوانتر بدون شک زودتر از بزرگترها زبان محیط تازه را یاد میگیرد. از مجموع مشاهدات خود نتیجه گرفتم که چه بهتر است که واژگان این زبان جمع آوری و ثبت شود. برای انجام اینکار ابتدا با کمک و تشویق روانشاد مادرم طلا خلیلی شروع به ثبت واژه ها یی که توسط اطرافیان در مکالمات روزمره استفاده میشد کردم. لغت نامه حییم در این مرحله راهنمای مهمی برای من بود. در تهران با استاد دکتر فریدون جنیدی در این باره صحبت کردم و ایشان آوانویسی استاندارد را بمن آموختند و با تشویق بسیار پیشنهاد کردند که همه واژه ها به فارسی ترجمه و الفبایی شود و سپس قرار بود که دفتری بنام "واژگان لهجه یهودیان سنندج " چاپ گردد که بدلیل مهاجرت به آمریکا اینکار انجام نگرفت. در لس آنجلس پس از شروع کار در دانشگاه  یو سی ال ا  با استاد دکتر یونا سابار آشنا شدم. ایشان از کلیمیان کردستان عراق هستند و با این زبان آشنایی داشته و کتابهای زیادی در این باره نوشته اند. دکتر سابار پیشنهاد کرد که همه لغات روی ایندکس کارد ثبت شود و به زبان انگلیسی ترجمه گردد. دکتر استیفان پانوسی در لس آنجلس نیز از هیچ کمکی دریغ نکردند. در مرحله آخر تمام واژه ها که به سه زبان آرامی-انگلیسی-فارسی بودند وارد سیستم کامپیوتری گردیدند. آنچه در این دفتر آمده نشانی از تجربیات شخص من و فامیل و اطرافیان بوده است. این سند نشانی کامل از مکالمات و مراودات روزمره و فرهنگ جامعه یهودی سنندج نیست. امیدوارم که این کار در آینده کمکی هر چند ناچیز برای پژوهشگران علاقه مند به بازیابی فرهنگ و زبان جوامع یهودی-ایرانی باشد.