شموئل حییم ملقب به مستر حییم یا مسیو حییم در سال 1276 خورشیدی (1897 میلادی) در یک خانواده متدین یهودی در شهر کرمانشاه چشم به جهان گشود.
پدرش یحزقل حییم از کسبه و تجار بنام کرمانشاه (قهرمانشهر) بود. شموئل حییم تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه آلیانس کرمانشاه به پایان رساند، اما تحصیلات وی در این مدرسه خلاصه و محدود نشد، اگرچه در آن دوران امکانات تحصیلات به ویژه در شهرستان ها بسیار محدود بود. اما حییم دوران متوسطه را با رتبه ممتاز طی نمود زیرا او اهل مطالعات عمیق فلسفی و تحقیقات تاریخی و اجتماعی والایی بود و بیشتر وقت خود را به مطالعه می گذراند و هرچه پول بدست می آورد صرف خرید کتاب می نمود.
شموئل حییم علاوه بر انگلیسی و فرانسه زبان عبری را هم خوب می دانست، بیشتر مطالعات او از کتب خارجی انجام می گرفت و خلاصه شده بود به کتب تاریخی، سیاسی و فلسفی به ویژه آثار منتشر شده مونتسکیو، تولستوی، نهرو و مارک تواین .
شموئل حییم به علت تسلط به زبان های انگلیسی و فرانسه، به محض اتمام تحصیل توانست بسهولت در اداره گمرک کرمانشاه استخدام گردد و در مدت کوتاهی مراحل ترقی را طی کرد و با وجود یهودی بودن به ریاست اداره گمرکات منطقه کردستان برگزیده شد.
روحیه آزادی خواهی و انسان دوستی حییم، از خصوصیات شاخص وی محسوب می شد. اغلب اوقات بی پروا سخن می گفت و از بحث کردن با کسانی که یهودیت را به دیده تحقیر می نگریستند، هرگز ابایی نداشت .
در مقام ریاست گمرکات منطقه غرب ایران هنگامیکه فئودال های کردستان، مقارن با جنگ جهانی اول، تصمیم به احتکار گندم و ایجاد قحطی برآمدند با دستور وی انبارهای مخفی گندم را باز نمودند و مقدار زیادی گندم در اختیار اقشار مستضعف و مردم گرسنه قرار دادند.
اما چون تنها بود با توطئه مالکین و با استفاده از تعصب قشریون شایعاتی ساختند
و با ایجاد آشوب وی را مجبور کردند ضمن کناره گیری از خدمت از کردستان بگریزد .
سال های 1919-1917 میلادی، آتش جنگ بین الملل اول شعله ور بود و ایران هم کاملاً تحت اشغال نیروهای انگلیس بود. حییم به جهت تسلط به زبان انگلیسی ابتدا به مترجمی و سپس به عنوان مشاور اداری ارتش انگلستان در قزوین استخدام و مشغول به خدمت شد و این آغازی بود برای وی که همانجا توانست به خاطر داشتن شخصیتی متنفذ، قوی و بلند پرواز با سرهنگ (پولادین) رئیس ژاندارمری قزوین و (سرکشیک زاده) شهردار آن شهر ارتباط و دوستی صمیمانه برقرار کند. بعدها به هنگام انتخاب (سرکشیک زاده) به نمایندگی دوره پنجم مجلس به اتفاق حییم، جزو هواخواهان مدرس درآمدند و نیز دوستیش با سرهنگ (پولادین) بهانه ای شد برای تشکیل پرونده خیانت به مملکت که علیه او بکار رفت.
پس از اتمام مأموریت در قزوین نخست به زنجان و سپس به تبریز انتقال یافت در آنجا به دلیل مقاومت با مقاصد شوم انگلیس ها و امتناع در برابر خواسته آنها، از ادامه خدمت در تشکیلات آنان سربازد و استعفای خود را تسلیم نمود و راهی تهران شد
ورود مستر حییم به تهران در اوایل 1290 خورشیدی ( 1922 میلادی)، مقارن بود با دوران سلطنت احمد شاه قاجار و نیز مصادف شده بود با اوج بحران های یهود ستیزی، به ویژه تعدی و تجاوز شخصی به نام (کاظم عطار) به اموال کلیمیان محله سرپولک و نیز تدارک اراذل و اوباش برای آزار و چپاول، به بهانه اهانت به الاغ شیخ عبدالبنی در اطراف بازار ( ضمن آنکه نماینده کلیمیان وقت دکتر لقمان نهورایی به جهت داشتن مشغله فراوان، حاضر به دخالت در این امر نشد) .
همچین روند رو به افزایش مشکلات یهودیان، خصوصاً در دیگر شهرها همچنان ادامه داشت . ماجرای یهود ستیزی در خرم آباد و آذربایجان، غائله کلاه جلی در شیراز قتل چند یهودی در اطراف همدان، مسئله بستن دکان یهودیان در بازار تهران و توهین در مناطق دیگر ، باعث مهاجرت بسیاری از خانواده های کلیمی به تهران گردید. و بسیاری دیگر از این قبیل موارد که موجب نارضایتی بیشتر کلیمیان از وضع موجود به ویژه از نماینده کلیمیان وقت ( لقمان نهورایی) که قادر نبود به وضع موجود سرو سامان بخشد.
شموئل حییم هنوز آتش خشم و عصیان، بواسطه صدمات وارده از ترک خدمت در اداره گمرکات کردستان و سوء استفاده های اشغال گران انگلیسی و نیز دیگر تبعیضاتی که بر یهودیان اچحاف می شد، در دلش زبانه می کشید و همواره در انتظار فرصتی بود که جرقه ای را در افکار همکیشان خود روشن سازد و آنان را جهت حرکتی به منظور رهایی از این نابرابری ها، خفت و خواری ها و ذلت ها رهنمون و هدایت کند.
بدین منظور او در آغاز قصد نفوذ در یکی از نهادهای فرهنگی و اجتماعی و کسب قدرت در آن را در سر پرورانیده بود. دیری نپایید که پی برد با وجود اختلافات ایجاد شده به خواسته های خود نخواهد رسید.لذا تصمیم گرفت در تقابل با این انجمن ها در فاصله کوتاهی (انجمن حوبیه صیون) و (کمیته امید) را تأسیس نماید، سپس اقدام به کسب امتیاز روزنامه ای به نام حییم و انتشار آنرا نمود.
با انتشار روزنامه حییم ،وی در میان مطبوعات ایران مقام ارجمند و قابل ستایشی را کسب نمود. با وجود روزنامه (هگئولا) که رقیب او به شمار می رفت و اغلب در جهت مخالفت و یا انتقاد از حییم قلم فرسای می نمود، حییم توانست با انتشار این روزنامه، بسیاری از نظریات و اهدافش را به بهترین وجه ممکن منعکس نماید ، بخشی از این روزنامه به زبان عبری نوشته می شد و تمام اخبار و رویدادهای مهم جامعه کلیمی ، به طور کامل منعکس می گردید .
مسیو حییم به عنوان یک شخصیت روشنفکر، با اراده و تلاشی پیگیر خیلی زود توانست با تمامی مسئولین جامعه ی کلیمی تهران ارتباط برقرار نماید و سپس با دولتمردان ، بزرگان و متولیان مملکت نیز طرح دوستی بریزد. بعد از چندی شایعه گردید که مستر حییم با برخی جراید مهم ایران و سفارت انگلیس نیز روابط نزدیکی دارد و یقیناً می تواند بسیاری از مسائل و مشکلات را به سهولت حل نماید . ضمناً حضور ناگهانی او در عنفوان جوانی به ویژه در سال های پر التهاب زندگی کلیمیان از بعضی جهات (پایان حکومت قاجار و تغییر رژیم ایران) مورد تائید و تأثیر قرار گرفته بود.
نیز تحولات اجتماعی و سیاسی موجود در کل کشور (ناشی از جنگ جهانی اول، مسائل پس از انقلاب مشروطیت و قیام های پراکنده) و تأثیر شگرف آن بر یهودیان در آن برهه باعث گردید که مستر حییم مصمم تر از گذشته به عنوان یک شخصیت خیراندیش در این راستا فعال تر شود.
از این رو وی برای تحقق بخشیدن به اهدافش حالا به نهاد نمایندگی در مجلس شورا به عنوان یک نقطه امید می نگریست، زیرا کسب این عنوان به منزله قرار گرفتن در رأس قدرت بر امور جامعه کلیمیان قلمداد می شد. ضمن آنکه مقام ریاست انجمن کلیمیان تهران را هم دارا می شد.
آنگونه که پیش بینی می شد، نارضایتی مردم از عملکرد سه دوره صدرات دکتر نهورایی به عنوان نماینده کلیمیان در مجلس شورا و نیز به شهرت رسیدن مستر حییم به عنوان یک نیروی جوان و پرقدرت (تا آنجاکه برخی از طرفدارانش وی را ناجی موعود می خواندند) باعث گردید در انتخابات مجلس پنجم شورای ملی شرکت کند و با اخذ اکثریت آراء (متجاوز از 80 درصد آراء رأی) رقیب انتخاباتی خود دکتر لقمان نهورایی را شکست دهد و به عنوان نماینده کلیمیان ایران وارد مجلس پنجم گردید و این وظیفه را از 22 بهمن ماه 1302 شمسی تا اردیبهشت 1304 عهده دار شد.
شموئل حییم به واسطه تسلط به زبان های فارسی، عبری، انگلیسی و فرانسه خیلی زود توانست نفوذ فراوانی در بین نمایندگان مجلس بدست آورد و همین امر باعث جلب نظر محبوبترین نماینده آن دوران، یعنی مدرس شود.
شخص مدرس جهت جلب رضایت حییم به منظور تشکیل فراکسیون اقلیت از هیچگونه تلاشی دریغ نکرد، اگر چه در این دوران موفق نشد ولی سرانجام توانست مستر حییم را جزء یاران خویش درآورد به طوریکه در اکثر موارد به ویژه امور سیاسی حییم با او مشورت می کرد و دوستی با مدرس را برای خود افتخاری می دانست و برای عقاید او احترام خاصی قائل بود. ضمن آنکه این ارتباط و دوستی اثر ناخوشایندی در سرنوشت سیاسی حییم گذاشت و از یک سو موجب فراهم شدن شرایطی مساعد برای مخالفان وی در انتخابات آینده شد و از سوی دیگر باعث سوءظن و تحریک سردار سپه در باب این دوستی گردید.
مستر حییم پس از ورود به مجلس، در ابتدا انجمن صیونیت را از نو تشکیل داد و سپس با شرکت در گردهمایی مجلس مؤسسان با انقراض سلسله قاجار و تشکیل سلطنت رضاشاه، رأی موافق داد و رضاشاه شخصاً از این حرکت حییم اظهار رضایت فراوان کرده بود وی همچنین با حضور در مراسم تاجگذاری رضا شاه (اردیبهشت 1305) توانست بیش از پیش خود را به مسئولین تراز اول مملکتی نزدیک نماید.
از جمله اقدامات مسیو حییم در مجلس پنجم تقاضای او برای کمک به مدارس کلیمی از محل عایدی معارف تجار بوده و نیز تقاضای تخفیف در پرداخت مالیات کلیمیان به ویژه کلیمیان شهرستان ها بود.
مستر حییم طی عمر کوتاه خود، به ویژه پس از ورود به تهران و هنگام صدرات نمایندگی در مجلس نسبت به بینوایان و مظلومان همکیش خود، خدمات بسیار ارزنده ای را انجام داد او با تلاشی پیگیر گام های مهم و مثبتی را جهت اصلاح امورات و مشکلات یهودیان برداشت . او معتقد بود محله یهودیان (عودلاجان) با این ترکیب نابهنجار، شایسته زندگی برای یهودیان نمی باشد و تن دادن همکیشان به این زندگی اجباری در یکی از آلوده ترین نواحی شهر و محرومیت آنان از حداقل امکانات ضروری حیات از قبیل آب، روشنایی و نظافت دلیل بی تفاوتی خودشان می باشد.
از این رو ، برای پاکیزگی کوی محله عودلاجان سخت به بلدیه آن زمان تاخت و با نگارش مقالات نشریه اولیای امر مربوطه را وادار ساخت که برای نظافت این منطقه فکر اساسی کنند. همچنین برای مبارزه با صنف قصاب که همیشه در میان جوامع یهودی از امتیازات و نفوذ خاصی برخوردار بودند اقداماتی انجام داد و متخلفین را به زندان انداخت در همین راستا جهت آموزش اصولی بهداشتی، از جوانان تحصیل کرده طرفدار خویش خواست در مکان های نظیف و بهداشتی که با کاشی های سفید تأسیس شده بود با لباس مرتب و وپوش سفید مدتی گوشت فروشی کنند.
این اقدامات باعث گردید که روز به روز بر محبوبیت مسیو حییم افزوده شود ، اگر چه تعداد مخالفین او هم کم نبودند و حییم را متهم به داشتن افکار تند و کم تبحرگی در امر سیاست می دانستند و بر این باور بودند این نقاط ضعف باعث صدمات جبران ناپذیری خواهد شد. ضمن آنکه این شایعه را تقویت می نمودند که حییم جاسوس و دست نشانده دولت خارجی است، اما خیلی از شهروندان یهودی اعتقاد داشتند که او باهوش و زیرک و بر سیاست وارد است و با داشتن روح دموکراسی بیش از هر کسی شایستگی نمایندگی جامعه کلیمی را دارد
در بحبوحه انتخابات مجلس(دوره ششم) طرفداران حییم، شور و فعالیت بی نظیری ابراز می داشتند و موفقیت او مانند انتخابات دوره پنجم مسلم بنظر می رسید. قرار بود مستر حییم در بزرگترین کنیسای تهران (عزرا یعقوب) سخنرانی کند جمعیت کثیری در کنیسا و اطراف آن (میدان سرچال) اجتماع کرده بودند و نیروهای انتظامی به بهانه تأمین نظم و آرامش هم حضور داشتند. بمجرد آنکه مستر حییم در صحن کنیسا حضور یافت صدای شور و شعف جمعیت حاضر طنین انداز شد و هنگامیکه او جهت سخنرانی بطرف کرسی خطابه می رفت ، ناگهان بر حسب قرار قبلی و بطور تصنعی دو گروه به نزاع و مشاجره پرداختند. سپس پلیس برای کنترل و برقراری نظم به میان مردم آمدند و همه را متفرق نمودند ضمن آنکه مستر حییم را دستگیر و او را به زندان انداختند. مدت هفت روزی که انتخابات کلیمیان در جریان بود حییم در بازداشت بسر می برد و رقیب انتخاباتی او به سهولت در غیابش به نمایندگی کلیمیان در مجلس ششم انتخاب گردید. پس از انجام انتخابات حییم از زندان آزاد گردید.
او علیرغم شکست در انتخابات از پای ننشست، او به خوبی می دانست که این دسیسه توسط دشمنانش با یک برنامه ریزی از پیش تعیین شده انجام گرفته بودبا این وجود فعالیت های اجتماعی خود را با تلاشی بیشتر دنبال نمود .نخست سعی کرد بطلان اتهاماتی را که مخالفین به او نسبت داده بودند را با دلایل مستند رفع کند، اما به دلیل کم تجربگی در امور سیاست و دست کم گرفتن دشمنان و دولتمردان وقت، جز تشدید خصومت و سوءظن بیشتر نسبت به وی ثمری نداشت همچنین با حرکات ناشیانه سیاسی که از خود نشان داده بود ، ناخواسته به دام یک باری سیاسی افتاد و قربانی گردید.
شموئل حییم با توطئه ای که مخالفینش برای از سر راه برداشتن وی تدارک دیده بودند دستور بازداشت مجدد وی را فراهم کردند و بی درنگ او را روانه زندان (قصر) کردند .در سال 1305 خورشیدی در روزنامه ها اعلام شد ، گروهی از افسران ناراضی به سر کردگی (سرهنگ محمود خان پولادین) که در صدد کودتا علیه رژیم بوده اند بازداشت و توطئه اشان عقیم و خنثی شده است، در میان همکاران این گروه نام «مسیو حییم» نیز درج شده بود.
شموئل حییم بیش از 5 سال در حبس بسر برد و طی این مدت هرگز در جراید درباره ی اتهام او، جریان دادرسی، نام وکیل مدافع و چگونگی دفاع از او انتشار نیافت، تنها شایعات پراکنده و ضد و نقیضی در میان مردم به ویژه همکیشانش گفت و شنود می شد.
شموئل حییم در سن 34 سالگی در سپیده دهم آذرماه 1310 (15 دسامبر 1931) در باغشاه در مقابل جوخه اعدام قرار گرفت و تیر باران شد؛ قبل از اعدام وی با صدای بلند و رسا آیه شمع ایسرائل را خواند و تنها درخواستی که داشت این بود که صورتش را هدف قرار ندهند و تنها بطرف بدنش تیراندازی کنند.
همان روز در روزنامه اطلاعات خبری در چند سطر بدین مضمون متشر گردید:
حییم که در دوره پنجم مجلس به سمت نمایندگی کلیمیان انتخاب شده بود به دلیل همکاری با کمیته ی سری در زندان بسر می برد و بامداد امروز در باغشاه تیرباران شد.
– منابع مورد استفاده :
* خاطرات نیم قرن روزنامه نگاری مشفق همدانی.
* یادداشت های مهندس جهانگیر بنایان .
* تاریخ قوم یهود حبیب لوی
* نشریه بینا، شماره 8.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *