بیست و سومین هفطارا
پادشاهان اول 7/51-8/21
فصل هفت
51-تمام کاری که شلوموی پادشاه برای (ساخت) معبد حد-ا کرده بود، به پایان رسید و شلومو همه موقوفات پدرش داوید- نقره و طلا را آورد و آنها را در خزانه های معبد خد-اوند نهاد.

فصل هشت
1-آنگاه شلومو، پیران ایسرائل و تمام سران سِبط ها و خاندان پدران فرزندان ایسرائل را فرا خواند.
آنها با شلوموی پادشاه به یروشالییم آمدند تا صندوق عهد حد-ا را از شهر داوید – صیون به معبد ببرند.
2-تمام افراد ایسرائل در ایتانیم (تیشری) که ماه هفتم است، در عید سوکوت نزد شلوموی شاه گرد آمدند .
3-تمام پیران ایسرائل آمدند و کُهن ها صندوق را برداشتند.
4-صندوق عهد حد-ا و تمام چادر و مجمع و تمام ابزار مقدسی را که در آن چادر بود، برداشتند.
کهن ها و لِوی ها آنها را حمل می کردند.
5-شلوموی پادشاه و همه جماعت ایسرائل که پیش او گرد بودند، با خود او پیش آن صندوق ، گوسفندان و گاوان بی شماری ذبح می کردند که قابل شمردن نبود.
6-کهن ها صندوق عهد حد-ا را به جای خود – به تالار آن معبد به محل بسیار مقدس، زیر بالهای فرشتگان – کِروویم آوردند.
7- زیرا فرشتگان – کِروویم بالهای خود را بر جای آن صندوق گسترده بودند.
آن فرشتگان کروویم بالهای خود را بر جای آن صندوق گسترده بودند.
آن فرشتگان کروویم از بالا بر آن صندوق و بر تیرهای (وسیله حمل) آن سایه افکنده بودند.
8-تیرهای صندوق چنان دراز بودند که برجستگی نوک آن تیرها از محل مقدس، بر پرده آن تالار نمایان بود؛ ولی از خارج دیده نمی شد. و تا به امروز (هنگام نوشتن این موضوع) در آنجا مانده بودند.
9-چیزی در آن صندوق نبود، مگر دو لوح سنگی که مشه در حورِو (کوه سینای) گرفته بود که به یاری آن حد-ا با فرزندان ایسرائل در زمان خروجشان از سرزمین مصر پیمان بسته بود.
10-هنگام که کهن ها از محل مقدس درآمدند ، ابر، ادونای را انباشت.
11-برای این ابر، کهن ها نتوانستند ایستادگی و خدمت کنند، زیرا جلال حد-ا ، معبد ادونای را انباشت.
12-آنگاه شلومو گفت:”ادونای فرموده است که در ابر غلیظ ساکن می شود.”
13-“به حقیقت، برای تو کاخی و برای سکونت جایی بنا کردم.”
14-“جنانکه تمام جماعت ایسرائل ایستاده بودند، شاه روی خود را گرداند و ایسرائل را دعا کرد.”
15-گفت:”خد-اوند ایسرائل مبارک است که با کلام خویش به پدرم داوید-سخن گفت و با او چنین کرد.”
16-“از هنگامی که قوم خود- فرزندان ایسرائل را از مصر درآوردم از (شهرها) هیچ یک از اَسباط فرزندان ایسرائل برای ساختن معبد شهری را برنگزیدم که نام من آنجا باشد.”(مگر یروشالییم را)
17-“در اراده پدرم داوید بود که معبدی به نام خد-اوند ایسرائل بنا کند.”
18-“حد-ا به داوید پدرم گفت:”اینکه اداره کرده ای به نام من معبدی بسازی ، نیک خواسته ای .”
19-“به حقیقت ، آن معبد را بنا نخواهی کرد ؛ بلکه فرزندت که از ریشه تو خارج می شود، این معبد را به نام من خواهی ساخت.”
20-“حد-ا سخنی را که فرموده بود، به آن وفا کرد. من به جای داوید پدرم برخاستم و چنانکه حد-ا فرموده بود، بر تخت (سلطنت ) ایسرائل نشستم و این معبد را به نام حد-ا – خد-اوند ایسرائل بنا نمودم.”
21-“برای صندوقی که در آن (لوح های) پیمان حد-ا جا داشت و در آوردن آنها از سرزمین مصر با پدران ما پیمان بسته بود، محلی روشن ساختم. “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *