تَزریَع
بیست و هفتمین هفطارا
پادشاهان دوم 4/42-5/19
اگر شبات هحودش باشد، یحزقل 46/18-46/15 و در دو پاراشایی بدون مصوراع، پادشاهان دوم 7/3-7/20 خوانده میشود
این بخش ، دو رحد-اد معجزه آسا درباره الیشاع ناوی اس که این دو واقعه را توسط الیشاع (به سبب معجزات بسیارش به ناوی معجزه گر مشهور بود) به زمان پادشاهی یهورام و پسر اَحآب در شومرون و شالهای 3045 تا 3056 عبری نسبت میدهند او که الیشاع پسر شافاط، شاگرد و جانشین الیاهو ناوی بود، به گفته ای از خاندان گاد به شمار می رفت. وی که از دوران پادشاهی احآب پسر عَمری در شمال ایسرائل با الیاهو به ارشاد ملت ایسرائل مشغول شوده بود، سقوط پادشاهی خاندان احآب را پیش بینی کرده، یونای ناوی را به انتصاب یهُو پسر نیمشی به سلطنت در شومرون و برکناری خاندان احآب گماشت.
الیشاع بیش از 50 سال و در دوران سلطنت شش پادشاه ایسرائل تا سال 3100 عبری نبوت کرده، رهنمونی آن مردم را پی می گرفت.
شفا یافتن نَعمان – فرمانده سپاه آشور از بیماری بَرَص توسط الیشاع، در این هفطارا، همانندی آن را با پاراشای تزریع که قوانین تشخیص بیماری و پاکسازی درماندگان آن را می گوید، آشکار می سازد.

پادشاهان دو- فصل چهار
42-و اما توانگر از بَعل شالیشا (سرزمین حاصلخیزی در محدوده اِفرائیم ، شمال بت اِل) به نزد الیشاع- پیامبر حد-اوند آمده برای وی محصولات نوبرانه ای با بیست قرص نان جو و خوشه هایی از غلات تازه در کیسه اش پیش کش کرد.
از این رو ، الیشاع به خدمتکار او گفت:”این پیش کشی های نوبرانه را به مردم بده تا بخورند.”
43-خادم آن شخص در پاسخ الیشاع گفت:
“چگونه این مقدار خوراک ناچیز را در برابر صد مردم بنهم تا بخورند و سیر شوند؟”
الیشاع گفت:”به مردم بده تا بخورند، زیرا حد-اوند چنین فرموده است.
آنان آن مقدار غدا را خورده ، سیر شده و اندکی نیز خوا ه ند ماند.”
44-بنابراین خادم، آن غذا را در برابر مردمان نهاده، ایشان از آن غذا خورده(معجزه آسا) همگی سیر شدند و مقداری نیزماند. (این رحد-اد معجزه آسا) به طور دقیق برابر کلام حد-اوند روی داد.
فصل پنج
1-در این هنگام ، نعمان – فرمانده لشگر پادشاه آرام(آشور،سوریه)در دربار آقایش،مردی بزرگ و بلندپایه و بانفوذ بود؛ زیرا برای دلاوری های وی، حد-اوند به آرام در جنگ با ایسرائل پیروزی عطا فرموده بود. با آنکه وی جنگجویی شجاع به شمار می آمد، بیماری بَرَص داشت(صارَعَت یا زخم پوستی که کم کم پوست و گوشت را فرا می گرفت)

2-و اما آشوری ها در یکی از حملات خود به سرزمین ایسرائل، دختر خردسالی را همچون کنیزی اسیر کرده بودند که در این هنگام به نام ندیمه در خدمت همسر نعمان می بود.
3-روزی آن دختر به بانوی خود گفت:”اگر آقای من-نعمان به نزد پیامبری که در شومرون است . (الیشاع) برود ، وی بیماری برص او را شفا خواهد داد.”
4-پس نعمان با شنیدن این سخن نزد پادشاه رفته، گفت:”کنیزک سرزمین ایسرائل چنین می گوید.”
5-پادشاه سوریه، نعمان را گفت:
“پس برو و با تو نامه ای خطاب به پادشاه ایسرائل خواهم فرستاد تا تو را دراین یاری نماید.”
بنابراین نعمان با داشتن ده کیکار(220 کیلو) نقره، شش هزار اشرفی طلا و ده دست جامه به نام پیش کش روانه ایسرائل شد.
6-وی نامه پادشاه سوریه را به دست پادشاه ایسرائل (یهورام پسر احآب) داد که در آن چنین نوشته بود:
“من(شاه سوریه) با این نامه، خادمم نعمان را نزد تو فرستاده ام تا وی را از بیماری برصش شفا بخشی .”
7-پادشاه ایسرائل با خواندن این نامه، از خشم جامه درید و به اطرافیانش چنین گفت:
“آیا من حد-ا هستم تا قادر به کشتن یا زنده کردن انسانها باشم که این مرد، بیماری برصی را برای درمان نزد من فرستاده است؟ تنها همگی شاهد باشید و استدعا دارم که بنگرید تا چگونه این پادشاه سوریه برای ستیز با من در پی بهانه می گردد؟”
8-اما هنگامی که الیشاع- مرد حد-ا خبر یافت که پادشاه جامه اش را در این باره دریده است پیامی با این سخن برای وی فرستاد:”ای پادشاه چرا جامه ات را دریده ای؟ آن بیمار برصی را اکنون نزد من بفرست تا وی دریابد که پیامبری حقیقی و از سوی ذات الهی در سرزمین ایسرائل حضور دارد.”
پس نعمان با اسبان و ارابه هایش به جایگاه الیشاع رفته ،برابر دروازه خانه وی ایستاد.9


10-الیشاع برای وی پیام فرستاد:”ای نعمان هم اکنون برو و خود را هفت با در رود یَرِدن بشوی که پس از آن ، گوشتهای زخمی بدنت بهبود یافته، پاک خواهی شد.”
11-اما نعمان با شنیدن این پیام الیشاع خشمگین شده، چنانکه آنجا را رها می کرد، می گفت:
“اینک من می پنداشتم که این کس (الیشاع) به حتم نزد من آمده و برابر من چنانکه نام حد-اوند ، حد-ایش را بر زبان خواهد داشت، دستهایش را بر زخمهای برص چرخانده ، این برص را شفا خواهد داد.”
12-آیا رودخانه های اَمانا و پَرپَر رودخانه های با صفای دمشق از آبهای پرخروش رود یردن در ایسرائل بهتر نیستند؟ آیا این مرد می اندیشد که من نمی توانم در آن رودهای دمشق غسل کنم و پاکیزه شوم؟
پس نعمان خشمگین بازگشته، به سوی کشورس روانه شد.
13-و خادمان نعمان به وی نزدیک شده، چنین گفتند:”ای آقای ما، آیا اگر پیامبر حد-ا به تو دستوری بسیار دشوار و بزرگ داده بود، آن را برای بهبود خود انجام نمی دادی؟
پس چه دستور و نویدی از این بالاتر که به تو گفته که خویش را بشوی و از بیماری ات پاک خواهی شد؟”
14-پس نعمان روانه کرانه رودخانه یردن شده، خود را هفت بار بر پایه سخن الیشاع- مرد حد-ا در رود یردن غسل داد. آن هنگام به معجزه ای آسمانی، گوشتهای از بین رفته روی بدنش بازگشته و همچون گوشت و پوست نوزادی کوچک بهبود یافت و پاک و طاهر شد.

15-آنگاه نعمان و همراهانش نزد الیشاع- مرد حد-ا بازگشته به دیدار وی شتافت. او در پیشگاه الیشاع ایستاده، چنین ابراز نمود:”ای مرد حد-ا، هم اکنون دانستم که هیچ حد-ای دیگری در تمام جهان و پهنه زمین نیست، مگر حد-ای ایسرائل پس خواهشنمدم که ارمغانی از بنده ات بپذیری.”
16-اما الیشاع به نعمان گفت:
“به همان حد-اوند زنده و ابدی که پیشگاهش می ایستم، هیچ هدیه ای نخواهم پذیرفت.”
هر چه نعمان در این باره پافشرده، الیشاع پرهیز کرد.
17-سرانجام نعمان خطاب به وی گفت:
“پس ای مرد حد-ا خواهش دارم دستور دهی که همپیمانه بار دو حمار، از خاک سرزمین ایسرائل را به حقیر بدهند(با با آن مذبحی مقدس در سوریه بسازم)، زیرا از اکنون من- بنده و خادم تو دیگر هیچ قربانی یا هدایای سوختن را ارمغان حد-ای دیگری نخواهم کرد، مگر به حد-اوند قادر یکتا.”
18-“اما ای مرد حد-ا تنها ملتمسم که حد-اوند از این بنده و خادمت درگذرد و هم اکنون که بنده ات به حد-ای یکتا ایمان آورده ام ، هنگام که ناگزیرم با آقایم پادشاه سوریه برای عبادت به معبد بت وی ریمون بروم ،چنانکه او در سجده نمودن بر دست من پشت میدهد و من نیز ناچار خم خواهم شد، در زمان که من در بتخانه ریمون برای آقایم خم شده، تعظیم کنم، حد-اوند از این بنده ات به سبب این گناه درگذرد.”
19-الیشاع گفت:”ای نعمان به سلامت برو.”
پس نعمان رفت و اندک مسافتی از وی دور شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *