قِدوشیم
سی امین هفطارا
اگر اَحَره موت، دو پاراشایی باشد ، این هفطارا خوانده می شود
این بخش از نبوتهای یحزقل حدود 8 سال پس از اسارت وی به بابل در سالهای 3334 تا 3335 عبری رخ داد که در سال 3338 با سقوط یروشالییم و سرزمین ایسرائل، بت همیقداش اول به آتش کشیده شده، بخش اعظم ملت ایسرائل به اسارت بابل رفتند . یحزقل که نخست با نبوتهای سرزنش وارش ایسرائل را از تقلید راه و روش زندگی بیگانگان پرهیز می داد، با دعوت ایشان به توبه و بازگشت به راه یحزقل در نبوتهایش با سخنرانی عظیمی خطاب به ملت ایسرائل ، کلام حد-اوند را به گونه تاریخچه و پیشینه خطاها، نافرمانی ها و سرپیچی های آنها در هنگام خروجشان از مصر یادآور شده، تمام سختی ها و زجرها را نتیجه خطاکاریها و نافرمانی ها می فرماید.
وی در پایان سخنانش نوید می دهد که قوم ایسرائل از راه توبه حقیقی و ابراز ندامت و پشیمانی از نافرمانی ها می توانند به راه الهی بازگشته، به بخشش و نجات حد-اوند امیدوار باشند.
ذکر سرپیچی های قوم ایسرائل از دستورهای الهی مشروح در هفطارای قِدوشیم ، تشابه آن را با پاراشای قدوشیم که شرح شمار زیادی از فرمانهای امر و نهی الهی است، آشکار می سازد.

یحزقل- فصل بیست
2-آنگاه کلام حد-اوند برمن (یحزقل) نازل شده، چنین فرمود:
3-ای یحزقل-پسر انسان، با بزرگان قوم ایسرائل سخن گفته به ایشان چنین بگو:
“این است کلامی که حد-اوند – پروردگار عالم می فرماید:
ای بزرگان ایسرائل آیا آمده اید که از ذات من در بازگشتتان به سرزمین ایسرائل کسب تکلیف کنید؟
اما چون از درون افکارتان آگاهم و میدانم که این ابراز احساساتتان ظاهری است و به راستی مشتاق بازگشت به سرزمین ایسرائل نیستید، به حیات جاودانه ام سوگند که اجازه نخواهم داد برای کسب تکلیف و نمودن ارادت به حضور من برسید.”
حد-اوند پروردگار عالم می فرماید:
4-و اما تو ای (یحزقل) پسر انسان، آیا برای بازپرسی و دادخواهی از ایشان نخواهی ایستاد؟
آنگاه از کارهای منفور پدرانشان برایشان تعریف کن.
5- به ایشان بگو که این است آنچه حد-اوند می فرماید:
“من حد-اوند عالم در روزیکه قوم ایسرائل را برای خودم برگزیده ، دستم را به ایشان سوگند به حمایت ابدی از ایشان در برابر فرزندان خاندان یعقوب افراشتم، و در روزگاری که ذات مقدسم را با معجزات بسیارم توسط مُشه در سرزمین مصر به ملت ایسرائل شناساندم، چنانکه دستم را به نشان سوگند افراختم، اعلام کردم: “من حد-اوند، حد-ای شما قوم ایسرائل هستم.”
(افراشتن دست به حالت سوگند توسط ذات اللهی تنها یک تشبیه ادبی بوده، به معنی تصمیم قطعی حد-اوند در برگزیدن و حمایت از ایشان است که نباید کاری جسمی پنداشته شود.)
6-“در آن روزگار، دست توانایم را برای ایشان افراشته تا آنان را از مصر به مقصد سرزمینی که مقرر کرده بودم ، بیرون آورم، سرزمین که به شیر و عسل جاری است و برگزیده و مایه افتخار تمامی ممالک عرصه زمین است.”
7-“آن هنگام به ایشان چنین گفتم:
ای ملت ایسرائل هر یک از شما خواسته های گناهنکارانه چشمانش را از خود دور کند.
خودتان را با پرستش بتهای مصر نیالایید، زیرا من حد-اوند- حد-ایتان هستم.”
8-“اما ایشان بر ذات من بر خواسته ، به کلام من گوش نداند.
آنها گناهان و ناپاکی های چشمانشان را از خود دور نکردند و دست از پرستش تبهای مصر برنداشتند آن هنگام مصصم شدم تا خشم خود را بر ایشان فروخته و غضب خود را تا هنگامی که در اسارت سرزمین مصر هستند نثار آنان کنم.”
9-“اما در آن لحظات باز به احترام نام مقدسم(که در حمایت شان سوگند یادکرده بودم) به ایشان رحم نمودم؛ زیرا با بیرون آوردن ایسرائل از مصر بود که ذات اقدسم را به آن ملتها شناساندم.”
10-“از این رو قوم ایسرائل را از سرزمین مصر بیرون برده و به عرصه بیابان آوردم.”
11-“آنگاه قوانین و فرایض خود را در آن بیابان به ایشان داده، احکامم را به آنها آموختم آن فرایض و احکامی که انسان از راه پذیرش و اجرای آن در هر دو جهان، زنده و پایدار خواهد ماند.”
12-“من شبات های خودم را نیز نشانی ویژه میان خودم و ایشان به آنان(ایسرائل) بخشیدم تا دریابند که من هستم همان حد-ایی که مقدس کننده آنان است.”
(منظور از واژه شبات ها، شبات و ایام موعدیم است.)
13-“اما خاندان ایسرائل در برابر این رحمتهای من در صحرا علیه من برخاسته، به راه قوانین و فرایض من نرفتند و احکام مرا که از طریق آنها انسان قادر به زیستن است، رد کردند و سرانجام ، شبا های مرا بسیاز خوار نمودند.
آن هنگام مصمم شدم تا غضب خود را د صحرا بر ایشان فروریخته نابودشان گردانم.”
14-“امادر آن لحظات باز هم برای نام مقدسم که مبادا در نظر اقوام و ملتهایی که در برابر دیگان ایشان ، قوم ایسرائل را از مصر بیرون آوردم(نامم) خوار شود، از روی رحم و شفقت با ایشان رفتار کرده آنها را نابود نکردم.”
15-“اما دستم را نیز در آن صحرا به حالت سوگند برافراشتند که آن قوم (ایسرائل) را به سرزمینی که به “شیر” و “عسل” جاری است و مایه افتخار سایر سرزمین هاست و من برای ایشان در نظر گرفته بودم، نخواهم آورد.”
16-“زیرا آنان احکام مرا رد نموده و به راه فرایض من برفتند و شبات های مرا خوار نمودند، چون دلهایشان در پی بتهایشان و امیال و خواسته های خوشان رفته بود.”
17-“با این وصف، خشمم را بر آنان فروریخته ، ایشان را در صحرا هلاک و نابود نکردم.”
18-“آنگاه به فرزندان ایشان در صحرا گفتم:
به راه قوانین و فرایض پدرانتان نروید.
احکام ایشان را پی نگیرید و خود را به بتهای آنها وبه بی ایمانی هایشان نیالایید.”
19-“بدانید که من هستم حد-اوند- حد-ای شما.
به راه قوانین و فرایض من بروید و احکام مرا نگاه دارید.”
20-“شبات های مرا مقدس شمرده و محترم دارید، زیرا نشانی میان من و شما خواهد بود تا دریابید که من ، حد-اوند- حد-ای شما هستم.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *