بَمیدبار
سی و چهارمین هفطارا
هوشَع : 2/1 – 2/22
اگر روش حودِش، روز یکشنبه باشد،
ماحار حودش، شِموئِل اوّل 20/18 -20/42 خوانده می شود
هوشَع، پیامبری ظریف اندیش بود که از زمان سلطنت عوزیا تا آغاز دوران سلطنت حِزقیا، بیش از 50 سال (3150 – 3200 عبری) قوم ایسرائل را رهنمون می ساخت. او ضعف بزرگ ملت ایسرائل آن زمان را در عبادت های کورکورانه دانسته، فرایض مذهبی شان را نوعی مراسم ظاهری و بی درک مفهوم و معانی آن توسط ایشان می دید. به اعتقاد وی، انجام دادن مراسم و آیین ایسرائل، به طور ظاهری و بی داشتن ایمان و اعتقاد کافی به ذات الهی و تورای آسمانی اش، نیایشی ناقص بوده که ثمره واقعی در بر نخواهد داشت. ناخشنودی دیگر هوشع از آنها، اتکایشان به قدرت نظامی و سیاسی به منظور تنها راه بقای سرزمین و ملت ایسرائل بود که از نداشتن ایمان کافی به خد.اوند یکتا و قدرت بی انتهای او سرچشمه می گرفت. از دید او، دارا بودن نیروی نظامی و سیاسی بدون ایمان به خد.ای ایسرائل، هرگز ضامن پایداری و بقای سرزمین و ملت ایسرائل نخواهد بود.
نبوتهای هوشع، ظریفترین و زیباترین قطعات ادبی سرزنش آمیز و آرام بخش کتاب مقدس را دربرگرفته است. او برای دریافت چگونگی عشق و عاطفه خد.اوند به ملت ایسرائل (مانند علاقه شوهری نسبت به همسرش)، به فرمان الهی ازدواج کرد و دارای سه فرزند شد. هوشع به فرمان خد.اوند، نخستین فرزند خود را که پسری می بود، یِزرِعِل – خد.اوند بذرافشانی خواهد کرد، نام نهاد و به گفته ای، شکست قوم ایسرائل را نشان می داد. دومین را که دختر بود لو – روحاما – به او رحم کرده نخواهد شد و سومی را که پسر بود، لو – عَمی – قوم من نیست، خواند. او که با وجود دوران زندگانی تلخ و تاثرآورش با آن زن، هنوز هم به عشق اصلاح زندگانی همسر و فرزندانش حاضر به طلاق و جدایی از آنها نمی بود، ناگهان وجه تشابه جریان زندگی خودش را با دلیل عشق و علاقه خد.اوند نسبت به ملت پیمان شکن و بی ایمان ایسرائل دریافت و برای همین، این بخش (فصل دوم) را نگاشت.
هفطارای بَمیدبار که در ظاهر، خطا به هوشع به فرزندانش در عهدشکنی مادرشان (همسرش) نسبت به وی است؛ در باطن، تشبیهی است از ابراز ناخوشنودی خد.ا نسبت به ایسرائل که در این بخش، رابطه ایشان چون شوهری با همسر بی وفا، خیانتکار و پیمان شکنش در قالب داستان زندگی هوشع بیان شده است.
اشاره او به بارور شدن قوم ایسرائل همچون شنهای دریا، در نخستین آیه این هفطارا، تشابه آن را با پاراشای بَمیدبار که شرح آمارگیری از شمار مردان ایسرائل در صحراست، می نماید.

هوشع – فصل دو
1. و اما قوم ایسرائل همچون شنهای (ماسه) دریا که نه قابل اندازه گیری و نه قابل شمارشند، بسیار خواهند شد. سپس به جای اینکه دیگر قوم ایسرائل توسط ذات الهی به صورت «شما دیگر قوم من نیستید» خوانده، از آنان با عبارت «شما فرزندان خد.اوند زنده و ابدی هستید» یاد خواهد شد.
2. آن هنگام (ظهور ماشیَح) قوم سراسر سرزمین ایسرائل – افراد نواحی یِهودا و شومرون با هم متحد شده و برای خود رهبری (ماشیح) گماشته، از تمام سرزمین های عالم برخواهند خواست؛ زیرا آن زمان، روز عظمت و سربلندی یِزرِعِل (ملّت پراکنده شده خد.اوند) فرا خواهد رسید.
3. ای ملت ایسرائل در آن روزگار، دیگر برادرانت را عَمی (قوم من) خطاب نموده و خواهرانت را نیز روحاما (ترحم شده من) بخوان.
(چون سرانجام خد.اوند، شماها را بخشوده، بر شما رحمت و برکت ارزانی خواهد فرمود.)
4. ای قوم ایسرائل با مادرتان (مام وطنتان، ایسرائل) ستیز کرده، از او داد بخواهید؛ زیرا او برای گناهان خیانتهایش همسر من به شمار نیامده و من – خد.اوند نیز همچون شوهر او نخواهم بود.
5. مبادا من – خد.اوند، جامه او را (ظاهر پوشیده و فریبنده) از تنش کنده، او را همچون روز تولدش برهنه کنم (خطا و گناهانش را بنمایم). سپس او را چون صحرای خالی (از هستی ساقط نموده) و چون زمین خشک صحرا رها کنم (از بارانهای رحمتم محروم کرده) تا از تشنگی (بی آبی) تلف شود.
6. پس بر فرزندان او نیز ترحم نخواهم کرد؛ زیرا آنان ثمره پیوند غیر مشروعند.
(دوران خطاکاری سرزمین و ملت ایسرائل که به زنی خیانتکار و فرزندان نامشروعش تشبیه شده اند.)
7. زیرا مادر این فرزندان در خیانت زیست و همان کسی است که آنان را با بی شرمی باردار شد.
او کسی است که می گفت: «من در پی معشوقم که نان و آب (رزق و روزی) و جامع پشمی و کتانی و روغن و آشامیدنی مرا فراهم می سازد.» (قوم ایسرائل که در پی بتهای طلایی و پول رفته اند.)
8. پس من نیز راه تو زن را با خارها بسته، دیواری در برابر وی برپا خواهم نمود تا راه خود را نیابد.
9. او در پی معشوقه های خود رفته، اما به آنها نخواهد رسید و آنان را کاویده؛ اما نخواهد یافت. پس سرانجام و ناگزیر خواهد گفت: «هم اکنون بهتر است به شوهر نخستینم بازگردم؛ زیرا زندگی با او بسیار از وضع کنونی بهتر بوده است.» (سرانجام، همه ایسرائل دست از پرستش مظاهر پوچ و ظاهری مردم دیگر برداشته، پرستش و ایمان به خد.ای ایسرائل باز خواهند گردید.)
10. زیرا او (ملت ایسرائل) به هنگام مستی در پرستش بتها و مظاهر ساختگی اش نمی دانست و در نمی یافت من بودم که ذرت (خوراک) و شراب و روغن را فراهم کرده و طلا و نقره بسیار بهره او ساختم که وی نیز آنها را نثار بتهای بَعَل کرده است.
11. پس برای تنبیه و بیداری او از مستی، من ذرتم را در موسمش و شرابم را در فصلش از او (ایسرائل) پس می گیرم (می بُرم). پشمینه و کتانم را که برای پوشیدن برهنگی اش به او بخشیده بودم، از تنش برخواهم کند.
12. هم اکنون در مقابل چشم معشوقه هایش، پرده از ناپاکی ها و زشتی هایش بر می دارم و هیچ کس نمی تواند او را از چنگ من برهاند.
13. به خوشحالی و خوشی او پایان خواهم بخشید.
نیز اعیاد آغاز ماههای جدیدش، شَبات هایش و تمام ایام متبرکه اش را متوقف می کنم.
14. درختان انگور و انجیری که می گفت اینها را عاشقانم (بتهایی که می پرستیده ام) در برابر مزد پولی (به پاداش پرستش) به من بخشیده اند، نابود کرده، آنها را جنگلی خواهم کرد که حیوانات وحشی، تمام آنها را برای خوراک بخورند.
15. خد.اوند می فرماید: «او را (ایسرائل) برای گناهان روزگار پرستش بتهای بعل که به آنها قربانی هدیه می کرد؛ با گوشواره ها و جواهرش خود را می آرایید و در پی عاشقانش (بتهایش) رفته، مرا از یاد برده بود، مجازات می نمایم.»
16. «پس اینک او (قوم ایسرائل) را گرایانده، به صحرا (گالوت) خواهم برد و در آنجا سخنانی محبت آمیز و آرامش بخش به او زمزمه خواهم نمود.»
17. «و سرانجام، تاکستانهایش را به او پس داده و دره عاخور (اضطراب انگیز) را دروازه امید (برای آینده ای بهتر) خواهم کرد. پس او (ایسرائل) در آنجا یک بار دیگر، همچون دوران جوانی و معصومیت خود، همانند روزگاری که از مصر بیرون آمد، با پاکدلی و صفا رفتار خواهد کرد.»
18. «در آن روز (ظهور ماشیح)، تو (ایسرائل) سرانجام، مرا (خد.اوندت را) از مهر محبت، ایشی (شوهر من) خوانده و دیگر مرا از روی ترس، بَعلی (آقای من) نمی خوانی.»
19. «زیرا من از آن پس، نام بَعلیم (نام بتهای بعل) را برای همیشه از لبان او (ایسرائل) دور خواهم کرد و دیگر نام آن بتها بر زبان (قوم ایسرائل) جاری نخواهد شد.»
20. «در آن روز برای قوم ایسرائل با حیوانات صحرا، پرندگان آسمان و خزندگان زمین که تا آن روز به مشیت من و برای تنبیه ایشان، مامور آزار و صدمه به آنها بوده اند، عهدی برقرار می کنم که از آن پس آزار و زیانی به ملت ایسرائل نرسانند. تیر و کمان، شمشیر و جنگ و ستیز را برای ابد از آن سرزمین (ایسرائل) برچیده، تا ساکنانش دیگر بار با آرامش و امنیت بیارامند.»
21. «سرانجام، من (خد.اوند)، تو (ایسرائل) را برای ابد به نامزدی خود درآورده، تو را با پاکی و تقوی، با عدالت و احسان و با رحم و شفقت نامزد خود خواهم نمود.»
22. «تو را با وفاداری و ایمان تمام نامزد خود خواهم نمود. آنگاه تو نیز خد.اوند را خواهی شناخت.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *