مَسعِی
چهل و سومین هفطارا
یِرمَیا 2/4 – 2/28

یرمیا – فصل دو
4. ای خاندان یَعقوب و ای تمام طوایف (دوازده گانه) ایسرائل به کلام خد.اوند گوش دهید.
5. خد.اوند چنین فرموده است:
«پدران شما چه بی عدالتی در من یافتند که از من دور شدند و در پی باطل رفتند و کارهای بیهوده کردند.»
6. «آنها (با خود) نگفتند: “کجاست خد.اوند، درآورنده ما از مِصر، رهنمون ما در بیابان سرزمینی بی آب و علف و گود، غیر قابل کشت و مرگزا، در زمینی که کسی از آن نگذشته و در آن نزیسته است؟”»
7. «شما را به سرزمینی سبز و خرم درآوردم تا از میوه و نعمت آن بخورید؛ ولی آمدید و سرزمین مرا آلودید و ملک مرا جایی مکروه کردید.»
8. «کُهِن ها نگفتند: “خد.اوند کجاست؟”
دانشمندان، تورای مرا نشناختند و رهبران به من خیانت کردند و پیامبران (دروغین) به نام بَعَل نبوت کردند و در پی چیزهایی که بیهوده بود رفتند.»
9. فرموده خد.ا است: «پس باز با شما خواهم جنگید و با فرزندان فرزندانتان (هم) خواهم جنگید.»
10. «اگر از جزیره های خیتی ها بگذرید، توجه کنید و (اگر) به قِدار کسی را بفرستید؛ بسیار بیندیشید و بنگرید که آیا چنین بوده است.»
11. «آیا قومی معبودهای خود را با آنکه خد.ا نیستید، عوض کرده است؟
و حال آنکه قوم من، افتخار خود (خد.اوند) را با چیزی بیهوده (بت) عوض کرده است.»
12. خد.اوند می فرماید: «ای آسمانها برای این کار زشت وحشت زده و بسیار شگفت زده شوید.»
13. «زیرا قوم من دو کار بد انجام داده است: “مرا که چشمه حیات هستم، رها کردند و برای خود آب انبارهای شکسته بسیاری که آب را در خود نگاه نمی دارد، کنده اند.”»
14. آیا ایسرائل برده یا غلام خانه زاد است؟ چرا تاراج شده است؟
15. (دشمنانش مانند) شیرهای جوان بر او می غرند و آواز خود را سر می دهند.
کشور او را ویران کردند. شهرهایش به آتش کشید شده و بی ساکن مانده اند.
16. اهالی نوف و تَحپَنحِس هم بر فرق سرت کوبیدند.
17. مگر نه که تو این (بدی) را به خود می کردی. خد.ایت را هنگامی که راهنمای تو بود، رها کردی.
18. و حال، تو را چه کار که در راه مصر (به جای آب حیات) آب نیل بنوشی و در راه اَشور، تو را چه کار که آب فرات را بنوشی.
19. بدی تو انگیزه تنبیه تو می شود و شیطنتهای تو سرزنش تو را می انگیزد.
بدان و بیندیش که رها کردن خد.اوند – خد.اوندت کاری بد و تلخ است.
خد.اوند صِوا –یوت می فرماید: «ترس من بر تو نبود.»
20. «چندی پیش که یوغ تورا شکستم و بندهای یوغ تو را گسستم، می گفتی (دیگر، معبودهای دیگر را) نخواهم پرستید و حال بر هر تپه بلند، و زیر هر درخت سرسبزی کج می روی و منحرف می شوی.»
21. «ولیکن من تو را همانند تاک مرغوب و دانه ای اصیل غرص کردم.
چگونه برای من تاک بیگانه ای (خلاف اصلیت خود) شدی؟»
22. فرموده خد.اوند است: «اگر هرگاه خود را با اُشنان (پاک کننده) بشویی و برای خود قلیای زیاد به کاربری؛ گناهت در پیشگاه من لکه ای شده است.»
23. چگونه می گویی: «ناپاک نشده ام، در پی بتها نرفته ام.»
راه خود را در گَی (که به پرستش بت پعور پرداختی) ببین، بدان چه کردی؟
24. گورخر وحشی که به بیابان گردی خو دارد، در حال عادی نفس راحت می کشد؛ ولی در چیرگی شهوتش، کسی نمی تواند او را بازدارد. کسی از خواستاران آن خود را خسته نکند (سودی ندارد). در ماه (فارغ شدن) وی، او را خواهند یافت.
25. پایت را از برهنگی و گلویت را از تشنگی بازدار (سراسیمه دنبال بتها نرو که کفشت می درد. گلویت را برای بتها میازارکه تشنه می شوی).
می گویی از (رهنمایی پیامبران راستین) ناامیدم. نه! معبودان بیگانه را دوست دارم و پی آنها می روم.
26. خاندان ایسرائل، پادشاهان، سران، کهن ها و پیامبرانشان (دروغین) چون، رباینده ای که گرفتار شده باشد، شرمسار خواهند شد.
27. آنها به تکه چوبی می گویند: «تو پدر ما هستی» و به تکه سنگی (می گویند) : «تو ما را پدید آورده ای.» زیرا آنها به من پشت کردند و از من روی گرداندند.
28. پس معبودانی که برای خود ساخته اند، کجا هستند؟! برخیزید. آیا در بدبختی ات تو را می رهانند؟ (چه حاشا) ای یِهودا که معبودانت به شمار شهرهایت بودند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *