روز چهارشنبه بیستم مرداد 1387 سرزمین ما ایران شاهد آخرین خورشید گرفتگی قرن بیستم بود و برای همین پژوهشگران و دوستداران نجوم از سراسر جهان به کشورمان آمدند تا پدیده ی شگرف هزاره ی سوم میلادی را که آغاز تا پایان، 2 ساعت و 28 دقیقه به طول انجامید را ازنزدیک بنگرند .این خورشید گرفتگی از ساعت 12 و 56 دقیقه وقت محلی از اقیانوس اطلس منتهی الیه جنوب غربی انگلستان، به صورت نواری به پهنای 115 کیلومتر و طول 14000 کیلومتر آغاز شد و با گذر از مسیر 16 کشور در ساعت 17 و 10 دقیقه در اقیانوس هند از میانه ی هند پایان گرفت.
این کسوف ساعت 15 و 9 دقیقه و 34 ثانیه در آسمان کشور ما دیده شد و در 17 و 37 دقیقه و 45 ثانیه خاتمه یافت. اوج خورشید گرفتگی جزیی آن در تهران ُ، ساعت 16 و 27 دقیقه و 55 ثانیه رخ داد که قدر آن (کسری از سطح قرص خورشید که آن را ماه پوشیده ) 94 درصد برآورده شد و این خورشید گرفتگی از نوع کامل را می نماید که تنها هلال کوچکی در جو خارجی خورشید معروف به تاج قابل دیدن است.
آخرین کسوف کامل رخ داده در بعدازظهر چهارشنبه 9 تیر 1343 صورت گرفت و چنین کسوفی پس از گذشته 35 سال بار دیگر روی داد .(معمولاً این پدیده هر 35 سال و در مناطق مداری هر 37 سال یکبار روی می دهد) ناگفته نماند کسوف بعدی که در ایران مشاهده خواهد شد، در روز 30 اسفند 1412 خورشیدی به مدت سه دقیقه اتفاق خواهد افتاد. خط مرکزی گرفتگی آن از استان فارس خواهد بود.
کسوف چیست؟

باید دانست که اجرام آسمانی مانند زمین، ماه و دیگر سیارات منظومه شمسی، اجرام کدر به شمار می آیند که مانع گذر نور می شوند و سایه را پدید می آورند . هنگامی که خورشید ، ماه زمین در یک راستا قرار گیرند، یعنی، ماه میان زمین و خورشید باشد و مانع پرتو افشانی آن شود، این جریان را خورشید گرفتگی یا کسوف نامند. کسوف دارای سه بخش کامل، ناقص و حلقوی (حلقه ای) است.
کسوف کامل چنان است که قرص خورشید به طور کامل در ورای قرص ماه پنهان می شود و مدت این نهفتن و پیدایش تاریکی از 2 تا 8 دقیقه متغیر خواهد بود. در این گونه، سایه ی کامل ماه بر سطحی از زمین خواهد آمد و تا حدی است که آن را تاریکی ناهنگام نامیده اند.
در خورشید گرفتگی کامل، هاله ای تابناک در کناره های محیطی خورشید به صورت حلقه ای نورانی به نام تاج یا خرمن خورشیدی پیرامون قرص ماه نمایان خواهد شد. از آنجا که این هنگام، خورشید در کمترین فعالیت پرتو افشانی خود است، (نسبت به زمین و برای مانع یا بودن ماه میان خورشید و زمین است) بهترین فرصت برای بررسی پژوهشگران بر تاج و فوران های عظیم خورشید یا طوفان های حاصل بر محیط آن است که به شکل برآمدگی های خورشیدی آشکار می شود.
در این زمان، تاریکی ایجاد شده، موقعیت مناسبی را برای کاوش ستاره های دنباله دار فراهم می کند. اگر این حلقه، دیوار بزرگتری داشته باشد، این کسوف را حلقوی می نامند. به جهت آنکه فاصله خورشید تا زمین و نیز فاصله تا ماه ثابت نیست، این فاصله ها اندکی تغییر می کنند. به ویژه هنگامی که زمین از حالت عادی خورشید نزدیکتر و از ماه دورتر است، اندازه ظاهری ماه کوچکتر از اندازه ظاهری خورشید می شود. اگر در این مواقع گرفتگی رخ دهد، ماه نمی تواند قرص خورشید را بطور کامل بپوشاند. در نتیجه حلقه درخشانی از نور خورشید دور تا دور ماه را فرا می گیرد. این حالت را گرفت حلقه ای می نامند. در گرفت حلقه ای، آسمان همچنان روشن است و تاج خورشیدی نیز دیده نمی شود. به این دلیل، ارزش علمی گرفت حلقه ای کم است .(تاج خورشیدی بر اثر گذر پرتو های تابش خورشید از قرص ماه، در گرفتگی حلقوی، پدیده ی جالبی به شکل تسبیح یا بلورهای نورانی می شود.)
اگر هنگام بودن ماه بین زمین و خورشید و پوشاندن آن، این عمل به طور کامل صورت نگیرد و بخشی از سطح آن را بپوشاند و هلال باشد، کسوف را ناقص یا جزیی می نامند که معمولاً بر زمین، یک نیم سایه پدید آورد. به عبارتی ساعتی پیش از آغاز گرفتگی کامل، ماه شروع به پوشاندن بخشی از خورشید می کند. در این مرحله گرفتکی صرفاً حالت جزیی دارد. در نواحی وسیعی در هر دو سوی مسیر گرفتگی، تنها گرفتگی جزیی قابل رویت است. در برخی گرفتگی ها فقط نیم سایه با زمین در تماس است و تمام سایه از فراز قطبین می گذرد. طبعاً این نوع خورشید گرفتگی در قطبین صورت می گیرد.
فرهنگ کسوف در گذشته
نخستین سند مکتوب در این باره مربوط به پنج هزار سال پیش است و نشان می دهد که بابلی ها اولین مردمی بودند که توانستند کسوف و خسوف را دریابند.
اقوام باستانی برای رصد این پدیده ی شگرف در بلندی های شهرشان برج هایی به نام زیگورات ساخته بودند که ستاره شناسان با حضور در آنها پدیده ی هراس انگیز خورشید گرفتگی را بهتر بتوانند رصد کنند. آنها کسوف را ساروس نامیدند که ریشه ی آشوری و به معنی یک دوره تکرار گرفتکی های ماه و خورشید است ؛ زیرا وضعیت قرار نسبی خورشید، زمین و ماه در پایان یک ساروس، همانند قرار نسبی آنها در آغاز آن ساروس است.
بررسی ها چنین می نماید که این رویدادها از آغاز، یک واقعه ی عظیم جهانی شناخته شده و برابر فرهنگ ، آداب و سنن تا به امروز تعابیر گوناگونی یافته است. این خاموشی نابهنگام خورشید یا کسوف هر چند دیری نمی پاید و موقت است، اما از همان دوران باستان آدمی را به هراس وامی داشت، و می پنداشتند که احتمالاً خورشید در این گرفتگی ناپدید خواهد شد. در طول تاریخ این پدیده همواره مورد توجه اقوام و ملل مختلف بوده است. اغلب تمدن های کهن خورشید گرفتگی را پدیده ای شوم می پنداشتند و درباره آن اعتقادات خرافی داشتند. چینی ها عقیده داشتند که هنگام خورشید گرفتگی اژدهای خورشید را می بلعد. در بسیاری از فرهنگ ها خورشید گرفتگی بلایی آسمانی پنداشته می شده است. مردم هند در خلال گرفتگی خود را تا گردن در آب فرو می کردند و اعتقاد داشتند که با این کار به خورشید و ماه کمک می کنند تا در برابر اژدها از خود دفاع کنند .
بر باور هندویان، رودخانه کنگ که از هیمالیا سرچشمه می گیرد، از مقدس ترین رودخانه های هند محسوب می شود و الهه کانگا از این رود محافظت می کند . به روایت افسانه های کهن : رود کنگ از پای “ویشنو” (الهه زندگی) جاری شده و پس از عبور از گیسوان “شیوا” (الهه مرگ) به زمین می رسد . از این رو آنان بر این باورند که غسل نمودن در این رود گناهان کبیره را می شوید و منزه خواهند شد به ویژه هنگام کسوف و خسوف این امر یکی از واجبات هندویان شمرده می شود.
پاره ای معتقد بودند که اژدها یا هیولای ظلمت، خورشید را خواهد بلعید. این تعبیر با گذشت زمان به صورت خرافات و سپس به اعتقادات مذهبی گرایید، چنانکه گفته اند در آخرت آنچه خواهد بود جنگ، قحطی و کسوف است و آن را نشانه ی هشدار دهنده ای برای بشر می دانستند. ایشان برای درهم شکستن این نحسی یا ترساندن هیولای تاریکی و شکست آن، طبل و بوق می نواختند یا آوازهای مذهبی می خواندند. البته پیش از کسوف مراسم مذهبی اجرا می کردند تا شاید بتوانند اژدها را از بلعیدن خورشید باز دارند و در پی مراسم و خورشید گرفتگی که کمتر از ده دقیقه به طول می انجامید، همزمان با حرکت معکوس کسوف، قربانی هایی تقدیم می کردند تا دیو تاریکی از بلعیدن آفتاب دست بکشد .

در دوره رنسانس، بر این عقیده بودند که کسوف بدست شیطان انجام می گیرد و تاریکی ناشی از آن به معنای تاریکی حاصل از شدت گناهان و نشانه ای از غضب الهی می باشد. بر همین اساس تصور می کردند، دنیا به پایان خواهد رسید و سیل (طوفان نوح) جاری خواهد شد. از این رو برای رهایی از غضب الهی و طلب آمرزش گناهان، روزه می گرفتند و برای عبادت و اجراء مراسم خاص اعتراف به گناه به کلیساها هجوم می بردند. هنگام خورشید گرفتگی هیچ موجودی اجازه نوشیدن یا صرف خوراک را نداشت و با ایجاد صداهایی بوسیله ظروف توخالی سعی بر دور کردن ارواح خبیثه از خود را داشتند. سردمداران خرسند و مغرور پس از پایان کسوف، با این پندار که آنها ظلمت را شکست و پایان داده اند، افسار جهالت را بر گردن تمدن ها بدوی استوارتر می نمودند تا بر فرمانروایی خود بیفزایند . در ایران باستان، ریشه ی این باور خرافی در دوران چیرگی مغول ها به اوج خود رسید، به طوری که در زمان کسوف و تاریکی، برای بیم و هراس پدید آمده بر طبل ها و ظروف مسی خود می کوبیدند تا اژدهایی را که می خواهد خورشید را ببلعد، بترسانند. کم کم این سنت سر و صدا هنگام کسوف و خسوف در ایران نیز رایج شد و امروز با مراسم تشت کوبی در پاره ای نقاط این سرزمین متداول است.

کسوف در فرهنگ یهود: یهودیت از دیر باز همه ی رویدادها و پیامدهای خلقت را آیه ای الهی می داند که نشانه های شکوه، جلال، رأفت و گاه اشاره ای به هیبت و خشم ذات الهی هستند؛ خشمی که از کجروی مردم از راه حقیقت و در پی کارهایشان بر ایشان چیره می شود و با نگاهی اندک به برکات ارزانی شده ای چون آب، آفتاب، زمین و هوا می توان به این حقیقت پی برد که نقطه ی مقابل این نعمات الهی می تواند سیل، آتش سوزی، جنگ، زلزله و طوفان باشد.
طبق نوشته های مندرجه در بخش های از متون تلمود، اصولاً تاریکی را به جهنم و سایه تاریکی بر زمین را به مرگ تشبیه نموده است (برشیت ربا، 1:33) (یواموت، ب 109) تاریکی و ظلمت در دوزخ حکمفرماست و علل آن وجود شریران و بدکاران می باشد (به نقل از آیات) شریران و بدکاران را در تاریکی غرق خواهم نمود، آن ها را بوسیله لجه و غلظت تاریکی می پوشانم و با ظلمت و تاریکی (سایه مرگ بر زمین آنان) محاکمه و مجازات خواهم کرد. برخی از علمای تلمود راجع به تاریکی و روشنایی و چیره شدن هر یک بر دیگری تفسیراتی بدین گونه ارائه نمودند:
اگر کسوف در مشرق اتفاق افتد، نشانه نحوست است برای مردمی که در مشرق زندگی می کنند. اگر در مغرب رخ دهد نشانه نحوست است برای کسانی که در مغرب بسر می برند. اگر در وسط آسمان کسوف اتفاق افتد، نشانه نحوست است برای همه مردم جهان؛ اگر چهره خورشید برنگ خون درآید، شمشیر و جنگ در عالم حاکم خواهد شد و کشتار به وقوع خواهد پیوست. اگر برنگ پلاس (تیره و تار) درآید، دنیا با قحطی روبرو خواهد شد و امراض بیداد خواهد کرد و اگر به هر دو رنگ درآید، جنگ و قحطی زمین را فرا خواهد گرفت. اگرکسوف بهنگام غروب اتفاق افتد، وقوع مصیبت به تعویق خواهد افتاد و اگر در بامداد رخ دهد مصیبت زودتر نازل خواهد شد.
در تنخ، کتاب یرمیای نبی فصل دهم آیه 5-2 درج شده :
خداوند چنین می فرماید : از نشانه ها و وقایع آسمانی نترسید، از آن ها خوف نداشته باشید که به خودی خود بدی نمی رسانند و قدرت خوبی (بدون خواست خدا) هم ندارند .

منابع مورد استفاده :
– نجوم قبل از تکنولوژی، یوسف ستاره شناس

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *